دانلود آلبوم جدید
محسن چاووشی
بی نام
نام اثر : بی نام
نام خواننده : محسن چاووشی
دسته بندی:
دانلود آهنگ قند منی
جان منی جان منی جان من
آن منی آن منی آن من
شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من
قند منی
نور منی باش در این چشم من
چشم من و چشمه حیوان من
گل چو تو را دید به سوسن بگفت
سرو من آمد به گلستان من
قند منی
نور منی باش در این چشم من
چشم من و چشمه حیوان من
از دو پراکنده تو چونی بگو
زلف تو حال پریشان من
دست فشان مست کجا می‌روی
پیش من آ ای گل خندان من
قند منی
ای رسن زلف تو پابند من
چاه زنخدان تو زندان من
جان منی جان منی جان من
آن منی آن منی آن من
شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من

نمایش متن ترانه
دانلود آهنگ گنجیشک پریده
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن‌آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده
در خواب گزیده لب شیرین گل‌اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
بس در طلبت کوشش بی‌فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
مشتاق توام با همه جوری و جفایی
محبوب منی با همه جرمی و خطایی
من خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم
در حضرت سلطان که بَرَد نام گدایی
خود کُشته ابروی توام من به حقیقت
گر کشتنیم باز بفرمای به ابروی
بر یاد بناگوش تو بر باد دهم جان
تا باد مگر پیش تو بر خاک نهد روی
بس در طلبت کوشش بی‌فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
نمایش متن ترانه
دانلود آهنگ برسلطان
تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم
نیست شوم نیست شوم تا بر جانان برس
م خوش شده‌ام خوش شده‌ام پاره آتش شده‌ام
خانه بسوزم بروم تا به بیابان برسم
خاک شوم خاک شوم تا ز تو سرسبز شو
م آب شوم سجده‌کنان تا به گلستان برسم
چرخ بود جای شرف خاک بود جای تلف
بازرَهَم زین دو خطر چون بر سلطان برسم
عالم این خاک و هوا گوهر کفر است و فنا
در دل کفر آمده‌ام تا که به ایمان برسم
آن شه موزون جهان عاشق موزون طلبد
شد رخ من سکه زر تا که به میزان برسم
رحمت حق آب بود جز که به پستی نرود
خاکی و مرحوم شوم تا بر رحمان برسم
هیچ طبیبی ندهد بی‌مرضی حب و دوا
من همگی درد شوم تا که به درمان برسم
تیز دوم تیز دوم نیست شوم نیست شوم
خوش شده‌ام خوش شده‌ام چون بر سلطان بر
سم
نمایش متن ترانه
دانلود آهنگ چنگ
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننموده‌ای و بینم
همه جا به هر زبانی بُوَد از تو گفتگویی
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو ببُر سر از تن من ببَر از میانه گویی
به ره تو بس که نالم ز غم تو بس که مویم
شده‌ام ز ناله نالی شده‌ام ز مویه مویی
همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی
بنموده تیره روزم ستم سیاه‌چشمی
بنموده مو سپیدم صنم سپیدرویی
چه شود که راه یابد سوی آب تشنه‌کام
ی چه شود که کام جوید ز لب تو کامجویی
شود این که از ترحم دمی ای سحاب رحمت
من خشک‌لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خُمّ می سلامت شکند اگر سبویی
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی
بنموده تیره روزم ستم سیاه‌چشمی
بنموده مو سپیدم صنم سپیدرویی
نمایش متن ترانه
دانلود آهنگ قمارباز
همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر
سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر
همه غوطه‌ها بخوردی همه کارها بکردی
منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر
خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
تو به مرگ و زندگانی هله تا جز او ندانی
نه چو روسبی که هر شب کشد او به یار دیگر
تو بسی سمن بران را به کنار درگرفتی
نفسی کنار بگشا بنگر کنار دیگر
همه نقدها شمردی به وکیل درسپردی
بشنو از این محاسب عدد و شمار دیگر
خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
نمایش متن ترانه
دانلود آهنگ عقل و خرد
تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی
نم ندهی به کشت من آب به این و آن دهی
جان منی و یار من دولت پایدار من
باغ من و بهار من باغ مرا خزان دهی
یا جهت ستیز من یا جهت گریز من
وقت نبات‌ریز من وعده و امتحان دهی
عود که جود می‌کند بهر تو دود می‌کند
شیر سجود می‌کند چون به سگ استخوان
دهی برگذرم ز نه فلک گر گذری به کوی من
پای نهم بر آسمان گر به سرم امان دهی
در دو جهان بِنَنگرد آنک بدو تو بنگری
خسرو خسروان شود گر به گدا تو نان دهی
گه بکشی گران دهی گه همه رایگان دهی
یک نفسی چنین دهی یک نفسی چنان دهی
جان منی و یار من دولت پایدار من
باغ من و بهار من باغ مرا خزان دهی
یا جهت ستیز من یا جهت گریز من
وقت نبات‌ریز من وعده و امتحان دهی
برگذرم ز نه فلک گر گذری به کوی من
پای نهم بر آسمان گر به سرم امان دهی
عقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر تو
چون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهی
نمایش متن ترانه
دانلود آهنگ زاهد
سخت خوش است چشم تو وآن رخ گلفشان تو
دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو به جان تو
فتنه گر است نام تو پرشکر است دام تو
باطرب است جام تو بانمک است نان تو
مرده اگر ببیندت فهم کند که سرخوشی
چند نهان کنی که می فاش کند نهان تو
بوی کباب می‌زند از دل پرفغان من
بوی شراب می‌زند از دم و از فغان تو
مشرق و مغرب ار روم ور سوی آسمان شو
م نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو
زاهد کشوری بدم صاحب منبری بدم
کرد قضا دل مرا عاشق و کف‌زنان تو
صبر پرید از دلم عقل گریخت از سرم
تا به کجا کشد مرا مستی بی‌امان تو
شیر سیاه عشق تو می‌کند استخوان من
نی تو ضمان من بدی پس چه شد این ضمان تو
از می این جهانیان حق خدا نخورده‌ام
سخت خراب می‌شوم خائفم از گمان تو
هر نفسی بگوییم عقل تو کو چه شد تو را
عقل نماند بنده را در غم و امتحان تو
مشرق و مغرب ار روم ور سوی آسمان شو
م نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو
زاهد کشوری بدم صاحب منبری بدم
کرد قضا دل مرا عاشق و کف‌زنان تو
نمایش متن ترانه
دانلود آهنگ باز آمدم
بازآمدم بازآمدم
از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر
بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم
از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال ش
د تا من به گفتار آمدم
آن جا روم آن جا روم
بالا بدم بالا روم
بازم رهان بازم رهان
کاین جا به زنهار آمدم
من مرغ لاهوتی بدم
دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان
در وی گرفتار آمدم
من نور پاکم ای پسر
نه مشت خاکم مختصر
آخر صدف من نیستم
من در شهوار آمدم
ما را به چشم سر مبین
ما را به چشم سر ببین
آن جا بیا ما را ببین
کان جا سبکبار آمدم
از چار مادر برترم
وز هفت آبا نیز هم
من گوهر کانی بدم
کاین جا به دیدار آمدم
یارم به بازار آمده‌ست
چالاک و هشیار آمده‌ست
ور نه به بازارم چه کار
وی را طلبکار آمدم
نمایش متن ترانه
دانلود آهنگ من ندانستم
من ندانستم از اول
که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به
که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم
که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن
که چنین خوب چرایی
روز صحرا و سماعست
و لب جوی و تماشا
در همه شهر دلی نیست
که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی
غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل
برود چون تو بیایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
عشق و درویشی و انگشت‌نمایی و ملامت
همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی
ز کمال ناتوانی به لب آمده‌ست جانم
به طبیب من که گوید که چه زار و ناتوانم
به گمان این فکندم تن ناتوان به کویت
که سگ تو بر سر آید به امید استخوانم
نمایش متن ترانه
دانلود آهنگ راز
دلم تا عشقباز آمد
در او جز غم نمی‌بینم
دلی بی‌غم کجا جویم
که در عالم نمی‌بینم
دمی با همدمی خرم
ز جانم بر نمی‌آید
دمم با جان برآید چون
که یک همدم نمی‌بینم
مرا رازیست اندر دل
به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز
چون محرم نمی‌بینم
قناعت می‌کنم با درد
چون درمان نمی‌یابم
تحمل می‌کنم با زخم
چون مرهم نمی‌بینم
نمایش متن ترانه